آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ

اعتماد


یه روز یه مردی اسب فوق العاده زیبا داشت هر چقدر هم سکهء طلا میدادند اون اسب رو نمیفروخت یه نفر میگه من این اسب رو ازش میگیرم میگن چطوری میگه صبر کنید و ببینید یه روز که مرد داشت تو صحرا سواری میکرد دید یه آدمی روی زمین افتاده و ناله میکنه از اسب پیاده شد و گفت آقا چی شده مرد گفت راهزنها بهم حمله کردند و تمام دار و ندارم رو بردند تو رو به خدا کمکم کن دارم تشنگی و گرسنگی و خستگی میمیرم مرد صاحب اسب گفت صبر کن از خورجینش آب درآورد و نان بهش داد و کمکش کرد روی اسب سوار بشه مرد دوم وقتی روی اسب نشست یکباره اسب رو هی کرد فرار کرد و بلند گفت دیدی اسبت رو گرفتم صاحب اسب گفت وایسا اسب مال تو ولی نگو اینو اینطوری از دستم درآوردی بگو خودم بهت دادم گفت چرا ؟ گفت برای اینکه از این به بعد هیچکس دیگه اعتماد نمیکنه به کسی که گرسنه و تشنه تو بیابون افتاده باشه ، اعتماد مردم رو خراب به کسی که گرسنه و تشنه تو بیابون افتاده باشه ، اعتماد مردم رو خراب نکن

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۰

نظرات (۲)

حالـــا حرفـــــهایمان بمـــــــاند برای بعد دلخوری هـــــــامـــــــان دلـــــــتنگی هـــــــامـــــــان و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن . . . با او چـــــــگونـــــــه میگـــــــذرد کــــــه با مـن نمی گذشت؟


دیگه به من سرنمی زنی اگه دوس داشتی بیا خوشحال میشم...

وب زیبا و جالبی دارین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی