نام
نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!
یادم را پاک کـنـے ، عشقــم را چـه مـے کنـے ؟!...
اصـلا هـمه را پـاک کــن ...
نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!
یادم را پاک کـنـے ، عشقــم را چـه مـے کنـے ؟!...
اصـلا هـمه را پـاک کــن ...
There are moments in life when
you miss someone
So much that you just want to pick them from
Your dreams and hug them for real
گاهی در زندگی دلتان به قدری برای کسی تنگ می شود
که می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید .
When the door of happiness closes, another opens
But often times we look so long at the
Closed door that we don't see the one which has been opened for
us
وقتی در شادی بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
که دری که برایمان باز شده را نمی بینیم .
یادی از ایام گذشته
این شعر بسیار خواندنی سروده آقای محبت
دو کاج
در
کنار خطوط سیم پیام
خارج
از ده ، دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن
دو را چون دو دوست میدیدند
یکی از روز های سرد پاییزی
زیر
رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم
شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب
درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است
چند
روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار از تو بیزارم
دور
شو دست از سرم بردار
من
کجا طاقت تورا دارم
بینوا را سپس تکانی داد
یار
بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد
برزمین
نقش بست قامت او
مرکز ارتباط، دید آن روز
انتقال
پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی
تا
ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه
تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل
را نیز
با
تبر تکه تکه بشکستند
اما تو بگو ما به چه قیمت؟ «دوستی»
امروز به این قیمت،
فردا به چه قیمت؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
یه چند روزی تحمل کن من این روزا یه دیوونم
فقط چند روز لیلا باش تو این روزا که مجنونم
دوباره حال اون وقتام همون بن بست تکراری
یه چند روزی تحمل کن اگه حال منو داری
از این خلوت خلاصم کن از این کابوس تنهایی