آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۱۷ ب.ظ

بدون شرح 2


درد و وحشت را در چهره و چشمهای این گاو ببینید...


 بعد از تماشای صحنه کشتار دوستش به دست جلادان،


 انگار داره به عکاس التماس میکنه نجاتش بده..

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۹:۱۷
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ

داستان کوتاه ویولونیست در متروی تهران

یکی از صبح‌های سرد دی ماه سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.
بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولونیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۳:۵۵
چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۹ ب.ظ

داستان عشق


دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۹
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ

دانستنی های ایران

 .1بیشترین تولید پسته

 .2
بیشترین تولید خاویار

 .3
بیشترین تولید خانواده توت

 .4
بیشترین تولید زعفران (80% کل تولید جهانی)

 .5
بیشترین تولید زرشک

 .6
بیشترین تولید میوه آلویی (از قبیل شفت و گیلاس وغیره)

 .7
بالاترین دمای ثبت شده روی سطح زمین (70.7 درجه سانتیگرد در کویر لوت)

 .8
بیشترین تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (4000 نفر در کولاک سال 1350 کشته شدند، میزان بارش برف 8 متر در 5 روز)

 .9
بزرگترین وارد کننده گندم

 .10
بیشترین آمار فرار مغزها!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۸:۳۶
دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۳ ب.ظ

راز های موفقیت

عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است حواست را جمع کن.

سخت ترین کلمه "غیر ممکن" است اصلا وجود ندارد.

تاریک ترین کلمه "نادانی" است آن را با نور علم روشن کن.  

کشنده ترین کلمه "اضطراب" است آن را نادیده بگیر.

صبور ترین کلمه "انتظار" است همیشه منتظرش بمان.

با ارزش ترین کلمه "بخشش" است سعی خود را بکن.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۸:۰۳