قرآن
قرآن ! من شرمنده توام ...
اگر از تو آواز مرگی ساخته ام؛
که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود
همه از هم میپرسند : " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی
"که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است."
قرآن ! من شرمنده توام ...
اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام؛
یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته،
یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده،
یکی ذوق میکند که تو را با طلا نوشته،
یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده،
و ... !