چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ
داستان کوتاه ویولونیست در متروی تهران
یکی از صبحهای سرد دی ماه سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان میرفتند.
بعد
از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش
را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولونیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰
دقیقه بعد: پسربچه سهسالهای که در حالی که مادرش با عجله دستش را
میکشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه
در حالی که دور میشد، به عقب نگاه میکرد و ویولنیست را میدید.