چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.
پانصد سال پس از خلقت آدم:
با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه(
بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می
گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت
جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این
دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده
برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.