به یاد می آورم زمانی را که با جورابهای سفید ...
از مدرسه به سوی خانه می دویدم در حالی که کیف مدرسه را در
دست می چرخاندم و به روزی که گذشته بود ، فکر می کردم .
در انتظار یافتن نان کره ای و شیرینی کشمشی تو .
به یاد می آورم عطر فضای خانه و رایحه ای را که همه ی بچه ها در
شامه نگاه می دارند .