جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ
اس ام اس دلتنگی
دو چشمت طرحی از باغ بهشته، جدا از تو برام دنیاچه زشته
تو آنجا بی منو من بی تو اینجا، چه باید کرد کار سرنوشته…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
غروب برات چه سخته وقتی غریبه باشی / وقتی عزیزی داری ولی پیشش نباشی
* * * * * * * * * * * * * * * * *
احساس غربت میکنم وقتی کنارم نیستی / با اشک خلوت میکنم وقتی کنارم نیستی
تصویر زیبای تو را کنج دلم چسبانده ام / او را زیارت می کنم وقتی کنارم نیستی
تو آنجا بی منو من بی تو اینجا، چه باید کرد کار سرنوشته…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
غروب برات چه سخته وقتی غریبه باشی / وقتی عزیزی داری ولی پیشش نباشی
* * * * * * * * * * * * * * * * *
احساس غربت میکنم وقتی کنارم نیستی / با اشک خلوت میکنم وقتی کنارم نیستی
تصویر زیبای تو را کنج دلم چسبانده ام / او را زیارت می کنم وقتی کنارم نیستی
*
* * * * * * * * * * * * * * * *
نـبودنـت را بــاور کــرده اسـت قـلب تنـهایـم …
امــا گـونـه هـایـم رد نـبودنــت را حـس مـیـکند …
بــازگـــــــــــــــرد…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی حس میکنم جایی در این کرِه ی خاکی تو نفس می کشی و من از همان نفس هایت، نفس میکشم . . .
تو باش !
هوایت ! بویت ! برای زِنده ماندنم کافی است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
تو از هر نزدیکی به من نزدیکتری ،
دوری و فاصله فقط برای کسانی معنی داره که دلهاشون از همدیگه دوره !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
نگاهت هر قدر هم که دور باشد آرامم میکند و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی تنها برای “تو” هنوز گرم است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
دل…
این واژه ی بی نقطه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی میکند
* * * * * * * * * * * * * * * * *
پیوند عشق حقیقی ، حتی با مرگ هم گسیخته نمیشود چه برسد با دوری !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ، خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرتها را می شمارم
و باختن ها را
و صدای شکستن ها را
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش باران بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم … و خلاص…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
چتری برایـــــم بگیر حتــــی خیالے . . .
خیس دلتنگـــے شده امــ !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بعضی دردها و چیزها
چــــــــــــــــــــــــقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….
خالی ام از حرف….
پرم از دلتنگی!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم . . .
نـبودنـت را بــاور کــرده اسـت قـلب تنـهایـم …
امــا گـونـه هـایـم رد نـبودنــت را حـس مـیـکند …
بــازگـــــــــــــــرد…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی حس میکنم جایی در این کرِه ی خاکی تو نفس می کشی و من از همان نفس هایت، نفس میکشم . . .
تو باش !
هوایت ! بویت ! برای زِنده ماندنم کافی است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
تو از هر نزدیکی به من نزدیکتری ،
دوری و فاصله فقط برای کسانی معنی داره که دلهاشون از همدیگه دوره !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
نگاهت هر قدر هم که دور باشد آرامم میکند و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی تنها برای “تو” هنوز گرم است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * *
دل…
این واژه ی بی نقطه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی میکند
* * * * * * * * * * * * * * * * *
پیوند عشق حقیقی ، حتی با مرگ هم گسیخته نمیشود چه برسد با دوری !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ، خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگ تر از همه دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم
و حسرتها را می شمارم
و باختن ها را
و صدای شکستن ها را
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کاش باران بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم … و خلاص…
* * * * * * * * * * * * * * * * *
چتری برایـــــم بگیر حتــــی خیالے . . .
خیس دلتنگـــے شده امــ !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
بعضی دردها و چیزها
چــــــــــــــــــــــــقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….
خالی ام از حرف….
پرم از دلتنگی!!
* * * * * * * * * * * * * * * * *
زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم . . .