پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ
مورچه ی عاشق(داستانک)
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا
کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و
من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام
بدهی.
مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه
خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را
شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد...