زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند
چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند
گاهی فرصت نبود
گاهی حوصله
و من خیلی دیر این را فهمیدم
خیلی دیر،
نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!
یادم را پاک کـنـے ، عشقــم را چـه مـے کنـے ؟!...
اصـلا هـمه را پـاک کــن ...
اما تو بگو ما به چه قیمت؟ «دوستی»
امروز به این قیمت،
فردا به چه قیمت؟
ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
ماه مبارک رمضان
شرمند ه ام شرمنده ام ، بد بنده ام بد بنده ام
دست بسته هستم رو سیاه سر بر درت افکنده ام
یارب یارب یا کریم .
با کوله باری از گناه ، در نیمه ی شب آمدم
تا کی دهی بر من پناه ، با ذکر یارب آمدم
یارب یارب یا کریم
بـه یـاد داشتـه بـاش کـه ...
•
آنان که تجربه های گذشته را به خاطر نمی
آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
•
از میان کسانی که برای دعای باران به
میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان
ایمان دارند.
•
پیچ های جاده آخر جاده نیستند مگر این که خودت نپیچی.
•
وقتی به چیزی می رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته ای.
•
آدم های بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می
کنند.