درد بدی است….
باید با همه خوشرفتاری کنم…
بخندم اما از روی تظاهر…..
تظاهر به خوشحالی کنم….
یادت باشد
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
خودت باش !
خودِ خودت...
همانی که هرشب دور از همه...
دور از هیاهو...
دور از ازدحام نقابها...
وقتی که تنهای تنهایی...
چنین گفت رستم به سهــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل
مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود
.
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبـــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
بوی باران
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست.