آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۰۶ ب.ظ

عشقت

هیچگاه

تو را...

آنگونه
دوست نخواهم داشت...

که
زندانیم باشی...!

زندانبانی...

شغل مورد علاقه ام نیست...!

و از دید من...

زندان...

منفورترین مکان دنیاست...!

من...

تارهای افکار خویش نیز...

گسسته ام...!

چه برسد...

به تو...!!!

تو میتوانی پرنده باشی...

اما...

اینکه بخواهی
تا چه حد...

در آسمان من...

اوج بگیری...

در خود توست...

میزان اوج گرفتن و پروازت...

بستگی دارد به...

"آرزویت""باورت""خواستنت""صداقتت"

و...

"عشقت"

هر میزان که...

از
چشمه عشق...

سیرابتر بنوشی...

بیشتر اوج خواهی گرفت...!

من...

تو را...

آرزو نخواهم کرد...!

آنکه با
دل می آید...

با دل میماند...

و این...

می ارزد به تمام زندگی...!!!




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۶
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۰۰ ب.ظ

رویای یخی...

پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

 و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

 بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

 همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

 حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

 همه شب;

 پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود

 رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود

 که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر

 و در مجادله ناکوک دل و عشق،

 کوچکتر از باخته شده بود "عقلم"

 تو میدانستی;

 رویای شیرینم، یخیست

 "هایش" کردی

 چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۰
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ

داستان کوتاه پروانه

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود.

آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد.

چون انتظار داشت که بال های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست

این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۳
بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۱۹
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ

پیام راشل کوری2

پیام راشل کوری2

سلام خدمت کاربران عزیز:

لطفا چنانچه صاحب وبلاگ ویا سایت خاصی هستید در اطلاع رسانی این مطلب ما را یاری فرمایید.باتشکر
به لطف حضرت زهرا(سلام الله علیها)بالاخره پس از مدت ها انتظار محصولات گروه انیمیشن فاطمه زهرا(سلام الله علیها)جهت خرید درسایت گروه قرارگرفت.

انیمیشن ایرانی ضد صهیونیستی که در اسراییل پخش شد اما در ایران نه!

این انیمیشن موجب اعتراض صهیونیستها به  وزیر امور خارجه ایران شد.
 
 انیمشین مربوطه  به دلیل کیفیت  بسیار بالای فنی و موضوع جنجالی اش تا به حال  تعجب و تحسین بسیاری از کابران  اینترنتی ایرانی وخارجی را برانگیخته است.
 
بطوریکه بعضی از کاربران در یادداشتهای خود از شگفت انگیز و شجاع بودن ایرانی ها حرف زدند و یا به صورت خودجوش آنرا در فرانسه پخش می کنند و همینطور درخواست تکثیر در کشور نیوزلند و آلمان را داشته اند.

انیمیشن مزبور حتی در شبکه 2رژیم صهیونیستی پخش وتحلیل شده ورژیم صهیونیستی مراتب اعتراض خود را نسبت به ساخت این انیمیشن فاخر ایرانی اعلام کرده  است.
 
ولی متاسفانه در ایران ارگانی حمایت درخوری از این انیمیشن نکرده است.

http://www.kosar3d.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۰:۳۶
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ق.ظ

دکتر علی شریعتی 2


در عجبم! از مردمی که خود زیر شلاق ظلم وستم زندگی میکنند…!

اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد میگریند…!

 افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند…!

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند…

( دکتر علی شریعتی)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۰:۳۳
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ق.ظ

دیگر بی تاب نیستم!

کودکی هایم عاشق تاب بازی بود...

تاب می خورد و می خندید

بزرگی هایم هم تاب بازی را دوست دارد...

هر از گاهی دست بی تابی هایم را می گیرد و به تاب بازی می برد!

نمی دانم چه رازی در میان است...

ولی همین که بی تابی هایم را به تاب می سپارد

دیگر بی تاب نیستم!

بزرگی هایم تاب می خورد و می خندد...!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۷

امام علی‌النقی علیه‌السلام، پرچمدار فرهنگ ناب اسلامی

امام هادی


در دوران امامت امام علی‌النقی علیه‌السلام، جهان اسلام از نظر فرهنگى و کشمکشهاى فکرى و اعتقادى از موقعیت و گستردگى خاصی برخوردار بود و بحثهاى علمى و برخورد افکار و بینشهاى گوناگون با یکدیگر نسبت ‏به موضوعات دیگر، دارای جایگاه ویژه ‏اى بود.

منشا پیدایش این تحول فرهنگى، شرایط سیاسى - اجتماعى جامعه اسلامى بویژه در دستگاه رهبرى بود. اظهار تمایل حکمرانان عباسى در این دوره نسبت ‏به مسائل علمى و فرهنگى، باز شدن دروازه ‏هاى علوم فلسفه و کلام ملتهاى دیگر بر روى مسلمانان و ترجمه بسیارى از کتابهاى علمى آنان به زبان عربى، راه یافتن دو تن از امامان شیعه - امام رضا و امام جواد علیهماالسلام - به دستگاه خلافت و فراهم آمدن موقعیت استثنایى براى بحث و مناظره با دانشمندان و سران مکتبها و گروههاى مختلف، از مهمترین عوامل پیدایش این شرایط بود.

در چنین جوى اصطکاک افکار و بینشها با یکدیگر امرى طبیعى و اجتناب ناپذیر است، بویژه با توجه به این واقعیت که زمامداران عباسى از این جریان به عنوان تضعیف موقعیت امامان شیعه و مبانى فکرى و عقیدتى آنان استفاده مى‏کردند.

در این نوشتار به تشریح مواضع امام علی‌النقی علیه‌السلام در برابر مهمترین جریانهاى فکرى عصر ایشان مى ‏پردازیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۱۴:۴۲
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ

اعتماد


یه روز یه مردی اسب فوق العاده زیبا داشت هر چقدر هم سکهء طلا میدادند اون اسب رو نمیفروخت یه نفر میگه من این اسب رو ازش میگیرم میگن چطوری میگه صبر کنید و ببینید یه روز که مرد داشت تو صحرا سواری میکرد دید یه آدمی روی زمین افتاده و ناله میکنه از اسب پیاده شد و گفت آقا چی شده مرد گفت راهزنها بهم حمله کردند و تمام دار و ندارم رو بردند تو رو به خدا کمکم کن دارم تشنگی و گرسنگی و خستگی میمیرم مرد صاحب اسب گفت صبر کن از خورجینش آب درآورد و نان بهش داد و کمکش کرد روی اسب سوار بشه مرد دوم وقتی روی اسب نشست یکباره اسب رو هی کرد فرار کرد و بلند گفت دیدی اسبت رو گرفتم صاحب اسب گفت وایسا اسب مال تو ولی نگو اینو اینطوری از دستم درآوردی بگو خودم بهت دادم گفت چرا ؟ گفت برای اینکه از این به بعد هیچکس دیگه اعتماد نمیکنه به کسی که گرسنه و تشنه تو بیابون افتاده باشه ، اعتماد مردم رو خراب به کسی که گرسنه و تشنه تو بیابون افتاده باشه ، اعتماد مردم رو خراب نکن

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۷
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۲ ق.ظ

آداب



_اگه میخوای راحت باشی ، کمتر بدون ؛
و اگه میخوای خوشبخت ، باشی بیشتر بخون.

_تا پایان کار، از بدون ؛
و اگه میخوای خوشبخت ، باشی بیشتر بخون.

_تا پایان کار، از موفقیت در آن ، با کسی صحبت نکن.

_برای حضور در جلسات ، حتی یک دقیقه هم تاخیر نکن.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۲