آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

آشــــــنای غریـــــب

اینجا همه چی در همه

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطالب عشقی» ثبت شده است

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۰۳ ب.ظ

لایق اعتماد


ترک میکنم و تنهایت میگذارم....

تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۴:۰۳
جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

دکتر علی شریعتی


خدا را سپاس که عمر را در خواندن و نوشتن گذراندم

که بهترین شغل را در زندگی،

مبارزه برای آزادی و نجات ملتم می‌دانستم

و اگر این دست نداد،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۹
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

زندگی



زندگی چون گل سرخ است


پر از عطر....پر از خار....پر از برگ لطیف....


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۵
شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

خداوندا



خداوندا؛


دقیق یادم نیست آخرین بار؛


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۰۵
پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ

مورچه ی عاشق(داستانک)


روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۳۲
چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۴۴ ب.ظ

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم!


این روزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت



ثانیه شماری میکنم ...



ساکتم .. حرف نمیزنم.



نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۴۴
جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۵۶ ب.ظ

اگر می دانستی ...


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی ، تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کردی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۶
چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۵۰ ب.ظ

عشق لحظه ای...

سالها...

پنهانت کرده بودم

در سبزینه آن گیاهی که در

کالی احساسم روئیده بود

احساسم را کشتم

در هیاهوی نوبری بلوغ

و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم

خواستنم ریشه در ابدیت داشت

سالها...

من ندانستم تو

عشق از " گلشن امروز " میخواهی

و بودن از " خوشه الان " میچینی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۵۰
چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ب.ظ

رویای یخی...

پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

 و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

 بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

 همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

 حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

 همه شب;

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۴۴
پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۵۸ ق.ظ

عشق چیست؟

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان.

 

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۵۸